اگر شعرهای من زیباست ، دلیلش آن است،که تو زیبایی.
حالا هی بیا و بگو چنین است و چنان است.
اصلاً مهم نیست تو چند ساله باشی
به درگاه خانهات باشد عشق پیچکی است
برچسبها: پیچـــک عشــق , سایت جدید ,
آبی دریا ، قدغن
شوق تماشا ، قدغن
عشق دو ماهی ، قدغن
با هم و تنها ، قدغن
برای عشق تازه ،
اجازه بی اجازه…
پچ پچ و نجوا ، قدغن
رقص سایه ها ، قدغن
کشف بوسه ی بی هوا
به وقت رویا ، قدغن
برای خواب تازه ،
اجازه بی اجازه…
در این غربت خانگی
بگو هرچی باید بگی
غزل بگو به سادگی
بگو ، زنده باد زندگی
برای شعر تازه ،
اجازه بی اجازه…
از تو نوشتن ، قدغن
گلایه کردن ، قدغن
عطر خوش زن ، قدغن
تو قدغن ، من قدغن
برای روز تازه ،
اجازه بی اجازه…
برچسبها: با هم و تنها , قدغن , رقص سایه ها , قدغن , کشف بوسه ی بی هوا , ,
میشــــه اسـم پاکتو / رو دل خـــــدا نوشت
میشه با تو پر کشید / تــــوی راه سرنوشت
میشـــه با عطـر تنت / تا خــــود خـدا رسید
میشــه چشــم نازتو / رو تن گلهــــا کـشید
روز دختر به تمامی دخترهای مهربون سرزمینم و همچنین
تمامی مادران که روزگاری نه چندان دور دخترهای نازنین
روزگار خودشون بودن تبریگ می گوییم...
برچسبها: روز دختر , تبریک روز دختر ,
ﺍﺯ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ... ﺣﺬﻑ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﻋﺎﺩﺗﻬﺎ ﺭﺍ ... ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻫﺎ ﺭﺍ ...
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭﺍ ... ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭﺍ ... ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭﺍ ...
ﯾﮏ ﮐﺎﻏﺬِ ﺳﻔﯿﺪ، ﯾﮏ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ِﺧﺪﺍ، ﯾﮏ ﻧﻘﻄﻪ ﺳﺮ ِ ﺧﻂ .
ﺍﺯ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ، ﺑﺮﺍﯼِ ﺧﻮﺩﺕ، ﺑﺮﺍﯼِ ﺩﻟﺖ،
ﺭﻭﺯ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺍﻧﯽ، ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ ...
ﺍﺯ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ، ﺑﺮﺍﯼِ ﺁﺩﻡ ﺑﻮﺩﻥ، ﺁﺩﻡ ﻣﺎﻧﺪﻥ،
ﺑﺮﺍﯼِ ﺍﺣﺴﺎﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼِ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯿﺮﻭﯼ
ﻭ ﭘﺸﺖِ ﺳﺮﺕ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﯿﻢ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯽ ...
برچسبها: نقطه سر خط ,
دلــــم بالــکنی می خواهـــد رو به شهـــر...
و کمی بـاد خنکــــ و تاریکـــــی ...
یکــــ فنجان بــزرگــــ قهــــوه ...
یکـــ جرعـه تـ♥ـو ... یکــــ جرعــه من ...
و سـکوتـــی که در آن دو نگـــاه گـــره خـــورده باشـــد ...
بی کلام...
میـــــدانی...!؟
دلــــم یک "من" می خواهــد بـــرای تــو...
و یک "تــو" تـــا ابــــد بــرای من ...
برچسبها: یه فنجون قهوه ,
همساده : ما رفتيم محضر ، ماشينو به نام خودمون بزنيم ...
يهو نفهميديم چي شد ، اون وسط از يكي طلاق گرفتيم !
ما كه اصلا زن نداشتيم !
الان 5 ساله كه دارم مهريه ميدم ... نمي دونم به كي ... يعني داغونما ...
برچسبها: كلاه قرمزي ,
هستي همان خداست. خدا نه آفريننده هستي، بلكه خود هستي است. خدا از هستي مستقل نيست.اين پندار كه خدا آفريننده است پنداري غلط است. خدا همچون يك نقاش نيست،زيرا نقاش از نقاشي مستقل است. خدا بيشترهمچون يك رقصنده است. او و رقص يكي هستند.تمام زمين، تمام هستي سرشار از خداست. لبريز از خداست. او سبزي، قرمزي و زردي درختان است.او در همه جا هست. تو نمي تواني از او دور باشي. تو در هر لحظه با او در تماسي.فقط به اين سبب كه ما پندارهايي در مورد خدا داريم همچنان بدون خداييم.ما بر اين پنداريم كه خدا جايي دردوردست ها در بهشت است، ازاين رو همچنان بدون خداييم.اين پندارهاي احمقانه را دور بينداز تا خدا را در همه جا بيابي.
روزي از كريشنا پرسيدند: « خدا كجاست؟ »
او در پاسخ گفت: « شما بگوييد كه خدا در كجا نيست. »
برچسبها: خدا كجاست ,
آنه "تکرار غریبانه ی روزهایت چگونه گذشت؟
وقتی روشنی چشمهایت در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود
بامن بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکیت
از تنهایی معصومانه ی دستهایت
آیا می دانی که در هجوم درد ها و غم هایت
و در گیر و دار ملال آور دوران زندگیت
حقیقت زلالی دریاچه ی نقره ای نهفته بود
" آنه" اکنون آمده ام تا دست هایت را
به پنجه ی طلایی خورشید دوستی بسپاری
در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی
و اینک " آنه" شکفتن و سبز شدن
در انتظار توست... در انتظار توست
برچسبها: آنشرلی ,
در اينجا مي خواهيم شما را با راه هاي بدبخت شدن در ازدواج آشنا کنيم!
کاملاً احساسي تصميم بگيريد. در همان نگاه اول يک دل نه صد دل
عاشق شويد. هرچه زودتر و شديدتر شيفته طرف مقابلتان شويد،
احتمال بدبختي شما بيشتر خواهد شد.
حتما شنيده ايد که عشق آدم را کور مي کند، خب اين همان عشق کور است.
وقتي اين طور شيفته مي شويد ديگر عقلتان از کار مي افتد و
بقيه ماجرا را هم خودتان بهتر مي دانيد!
موضوعات مرتبط: نیلـــــــو فــرانـه ، ،
برچسبها: مطلب ارسالی ازنیلوفرانه ,
حس خوبی نیست در رویای کسی گم شوی
که فکر تو حتی در خوابش هم نمی گنجد ...
برچسبها: حس بد , درد عشق , رنج زندگی , عشق نامه , ,
بزاریم بریم سفر مثل جهانگرد رویاهای من ...
شخصیت منحصر بفرد کارتون کوچولوها یا همون ممول ...
برچسبها: جهانگرد رویاهای من , , , ,
برچسبها: جملات جالب انگیز , ,
ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﺧﺎﻥ ﻭ ﮐﺎﺭﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﮐﺜﺮﺍ ﺩﻫﻪ ﯼ
ﻫﻔﺘﺎﺩ ﺑﻪ ﺑﺎﻻ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺍﺧﯿﺮﺍ ﮐﺸﻒ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺩﻫﻪ ﯼ
ﺷﺼﺘﯽ ﻫﺎ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺗﺮﯾﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ
ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻭ ﺣﻮﺍ ﭘﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺮﻩ ﯼ ﺧﺎﮐﯽ
ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ. ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺍﯾﻦ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﻫﺎ ﺩﻫﻪ ﯼ ﺷﺼﺘﯽ
ﻫﺎ ﺍﺯ ﺗﻮﻟﺪ ﺗﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ 7 ﺧﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺭﺍﻧﻨﺪ) .
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺮﺧﯽ ﺭﺍ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ( ﺧﻮﺍﻥﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ
ﺑﺎ ﻧﺎﺩﺍﻭﺭﯼ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﺮﺑﻠﻨﺪﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ!
برچسبها: ﺩﻫﻪ ﯼ ﺷﺼﺘﯽ ﻫﺎ ,
مانند یک بهار…. مانند یک عبور….
از راه میرسی و مرا تازه میکنی.
همراه تو هزار عشق از راه میرسد
همراه تو بهار…
بر دشت خشک سینه من سبز میشود.
وقتی تو میرسی….
در کوچه های خلوت و تاریک قلب من …
مهتاب می دمد…
وقتی تو میرسی…
ای آرزوی گم شده بغض های من…
من نیز با تو به عشق میرسم…
برچسبها: وقتی تو میرسی… , ,
از یک جایی به بعد فهمیدم برای بهتر شدن باید تکان خورد...
تغییر وضعیت داد، زد بیرون.... آدم جدید دید...
آدمهای بیربط و روابط بیدلیل را بیخیال شد...!
آدمهای آزاردهنده و قضاوتگر را اخراج کرد...
رفیق نو، حال نو، عشق نو پیدا کرد...از یک جایی به بعد
فهمیدم برای بهتر شدن باید روزهای نکبت گذشته را انداخت دور..
و نگذاشت آدمها و خاطرهها کرم حافظه و روح شوند...
از یک جایی به بعد قفل و بند رفاقتهایم را محکم کردم...
زیادیها را بیخیال شدم!. اتفاقی افتاده که قبلا امکان نداشت بیفتد!
نمیتوانستم... ولی الان میتوانم! آدمی که به هر دلیلی
آزارم بدهد را تا جایی که بشود نمیبینم و اگر دست بدهد
توی چشمهاش نگاه میکنم و میگویم دیگر نمیخواهم ببینمت!
اینطوری اندازه فقط یک کف دست آدم ناب و دوستداشتنی دارم
که وقتهایی که میخواهمشان هستند. بهترین لحظههایم با آنها میگذرد؛
لحظههایی که با آنها هستم غمخوردن نه مجاز است و نه ممکن... ♥
برچسبها: بهترین لحظهها ,
یادمان باشد، فردا ،حتما، ناز گل را بکشیم...
حق به شب بو بدهیم...
و نخندیم دیگر، به ترک های دل هر گلدان...!!
و به انگشت، نخی خواهیم بست تا فراموش نگردد فردا...!
زندگی شیرین است!
زندگی باید کرد... ولی نه به هر قیمت
و بدانم که شبی خواهم رفت .... !!!
و شبی هست که نباشد، پس از آن فردایی ...
برچسبها: زندگی شیرین است! ,
بهار که میشود، چنارهای خیابان قصرالدشت شیراز غوغایی بپا میکنند.
اگر راهت را کج کنی و پا به یکی از کوچههایی که یاس از دیوار
هر خانهاش آویزان شده، بگذاری، ناخودآگاه به یاد همۀ عاشقانههای
حافظ میافتی و فکر میکنی، همین یاسها بودند که حافظ را به اوج
شعر رساندند. حافظی که میپنداشت هیچ گوشهای از بهشت هم
لطف کنار آب رکنآباد و گلگشت مصلی شیراز را نخواهد داشت.
بهخصوص اگر شیراز، شیراز اردیبهشت باشد که مرغ الهام بسی
از بزرگان را به پرواز درآوردهاست.
برچسبها: شیراز اردیبهشت ,
ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﮐﺎﻓﺮ
ﻓﺮﺩﯼ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ یک ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﮐﺎﻓﺮ ﺩﺍﺷﺖ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻭ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ
ﺑﻠﻨﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﮐﺎﻓﺮ ﺭﻭ ﻟﻌﻦ ﻭ ﻧﻔﺮﯾﻦ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ.ﺧﺪﺍﯾﺎ ! ﺟﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ
ﮐﺎﻓﺮ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮ.ﻣﺮﮔﺶﺭﺍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﮐﻦ(ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﮐﺎﻓﺮ ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪ)
ﺯﻣﺎﻥ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ. ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﻏﺬﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻨﺪ
ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﮐﻤﺎﻝ ﺗﻌﺠﺐ ﻏﺬﺍﯾﺶ ﺳﺮ ﻣﻮﻗﻊ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﯽ ﺷﺪ .
ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺳﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ ﮐﻪ ﺑﻨﺪﻩﺍﺕ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﺮﺩﯼ
ﻭ ﻏﺬﺍﯼ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﻭ ﻟﻌﻨﺖ ﺑﺮ ﺁﻥ ﮐﺎﻓﺮ ﺧﺪﺍ
ﻧﺸﻨﺎﺱ ! ...ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﺮﻭﺩ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﺩ ،
ﺩﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﮐﺎﻓﺮِ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻏﺬﺍ ﺑﺮﺍﺵ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ.
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺷﺐ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ، ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺳﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ :ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ
ﻣﺮﺗﯿﮑﻪ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺭﻭ ﻭﺳﯿﻠﻪﮐﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻏﺬﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ. ﻣﻦ ﺗﺎﺯﻩ ﺣﮑﻤﺖ ﺗﻮ
ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺟﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﻧﮕﺮﻓﺘﯽ..
برچسبها: ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﮐﺎﻓﺮ ,
روز تولد تو ، روز نگاه باران
بر شوره زار تشنه ، بر این دل بیابان
روز تولد تو ، گویی پر از خیال است
یاس و کبوتر و باد ، در حیرت تو خواب است
چه لطیف است حس آغازی دوباره،
و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس…
و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن!
و چه اندازه شیرین است امروز…
تولد کاکوی شیرازی مبارک
آقا داماد چیکاره هستن ؟
.
ناظر پُست هستن.
خوب به سلامتی کدوم منطقه ؟
منطقه خاصی ندارن ، تو فیسبوک
پست ها رو میخونن ، لایک میکنن
و نظر میدن دعوا میکنن از آرمان ها پاسبانی میکنند
و تشخیص میدهند چی تکراری چی فتوشاپه :|
-------------------------------
اگه یه روز صبح خیلی خوشحال از خواب بیدار شدی و دیدی
همه چیز خیلی خوبه، نه غمی هست نه دردی ... روحت شاد و یادت گرامی
------------------------
هرروز صب که از خونه میام بیرون احساس اصحاب کهف بهم دست میده.
با پولایی که دیروزش گذاشتم جیبم هیچکاری نمیشه کرد
برای زندگی کردن در میان آدمیان،باید برای همه ،با هر خصوصیتی که دارند،
هر قدر هم نا به هنجار باشد،حق وجود قایل باشیم و فقط می توانیم بکوشیم
که از خصوصیاتشان بر حسب نوع و کیفیتی که دارند استفاده کنیم.اما نه
می توانیم امیدی به تغییرشان ببندیم،نه چنان که هستند محکومشان کنیم.
این درست مصداق این مثال است که :« زندگی کن و بگذار زندگی کنند».
اما این رفتار آن قدر که درست است،آسان نیست و آن کس سعادتمند
است که از برخورد با بعضی از همنوعان،همیشه در امان باشد.هنر تحمل
کردن انسانها را می توان با تحمل کردن اشیاء بی جان تمرین کرد که به
علت خواص مکانیکی یا خواص دیگر فیزیکی شان با سرسختی سد راه ما
می شوند،تمرینی که هر روز میسر است.وقتی شکیبایی را از این راه
کسب کردیم،می توانیم در مورد انسان ها نیز به کار گیریم.به این منظور،
باید خود را به این فکر عادت دهیم که این مردم نیز مانند اشیاء بی جان،
اگر مانع آزادی و فعالیت ما می شوند،به علت ضرورت ناگزیر طبیعتشان
چنین تأثیری دارند.بنابراین،بر آشفته شدن در برابر چنین انسان هایی
همان قدر احمقانه است که از سنگی که پیش پایمان می غلطد و
راهمان را سد می کند،خشمگین شویم.
از یه جایی به بعد..
دیگه مرض چک کردن موبایلت خوب میشه.
حتی یادت میره موبایل داری... از یه جایی به بعد...
دیگه دوست نداری کسی رو تو خلوتت راه بدی
حتی اگه تنهایی کلافه ات کرده باشه
از یه جایی به بعد فقط یه حس بی تفاوتی داری.
نه از دوست داشتن ها خوشحال میشی نه از دوست نداشتن ها ناراحت
از یه جایی به بعد تو هیجان انگیز ترین لحظات فقط نگاه میکنی.
از یه جایی به بعد دیگه دوست نداری زندگی کنی...
برچسبها: از یه جایی به بعد , , ,
تو یادت رفته وقتی گریه دارم برای اشکای من شونه باشی
تو یادت رفته باید خونه باشی باید پیش منه دیوونه باشی
نگو خونه بگو دیوار بی در که سرتا پاشو خاموشی گرفته
مگه من توی تقدیرت نبودم شاید دنیا فراموشی گرفته
برچسبها: دست تقدیر , , , , ,
منتظر مردی نباش كه باهات كنار بياد...
اين اشتباهي ِ كه خيلی از زن ها دچارش ميشن...
تو خودت خوشبختی رو پيدا كن!
برچسبها: خوشبختی ,
آدمها ذرّه ذرّه محو میشوند، آرام.. بی صدا.. و تدریجی
همان آدمهایی که هر از گاهی پیغام کوچکی برایت میفرستند،
بی هیچ انتظار جوابی، فقط برایِ آنکه بگویند هنوز هستند؛
برای آنکه بگویند هنوز هستی و هنوز برای آنها مهم ترینی..
همان آدمهایی که روزِ تولد تو یادشان نمیرود.
همانهایی که فراموش میکنند که تو هر روز خدا آنها را فراموش کرده ای.
همانهایی که برایت بهترین آرزوها را دارند و میدانند
در آرزوهای بزرگِ تو کوچکترین جایی ندارند..
همان آدمهایی که همین گوشه کنارها هستند برای وقتی که
دل تو پر درد میشود و چشمان تو پر اشک. که ناگهان
از هیچ کجا پیدای شان میشود، در آغوشت میگیرند و میگذراند
غمِ دنیا را رویِ شانههای شان خالی کنی.
همانهایی که لحظهای پس از آرامشت، در هیچ کجای دنیای تو گم میشوند
و تو هرگز نمیبینی، سینه ی سنگین از غمِ دنیا را با خود به کجا میبرند..
همان آدمهایی که آنقدر در ندیدن شان غرق شدهای که نابود شدن
لحظههایشان را و لحظه لحظه نابود شدن شان را در کنار خودت نمیبینی...
همانهایی که در خاموشیِ غم انگیز خود، از صمیمِ قلب به جایِ چشمان
تو میگریند، روزی که بفهمی چقدر برای همه چیز دیر شده است.
گاه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگتر از تمام دلتنگـــــــــی ها
حسرت ها را می شمارم
و باختن ها
وصدای شکستن را
... نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم
و کدام خواهش را نشنیدم
وبه کدام دلتنگی خندیدم
که چنین دلتنگــــــــــــــــم
زندگی آرام است، مثل آرامش یک خواب بلند..
زندگی شیرین است،مثل شیرینی یک روز قشنگ..
زندگی رویا است،مثل رویای یک کودک ناز..
زندگی زيبا است،مثل زيبایی یک غنچه ی باز..
زندگی تک تک این ساعتهاست،زندگی چرخش این عقربه هاست،
زندگی راز دل مادر من،زندگی پینه ی دست پدر است،
زندگی مثل زمان درگذر است..
زندگي را درياب زندگي درگذر است..!!
من غریبه ایی در بارانم ،
آشنا شدم با چترِ دستانِ تو و همنشینِ دلت ،
چه زیباست باران
ومن چه غریبه یِ آشنایی شدم برایِ تو
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد